
«رمضانیه»؛ فصل درخشانی از شعر پارسی
صدای شیعه: رضا اسماعیلی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان یادداشتی را نوشته که یادداشت در ادامه از نظر میگذرد:
در شعر پارسی، رمضان تنها فرصتی برای «بستن دهان» نیست، بلکه پیشتر و بیشتر فرصتی برای بالندگی جان و همنشینی با آسمان است:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن «شب قدر» که این تازه براتم دادند
شاعران عارف و عارفان شاعر به ماه مبارک رمضان نگاه انفسی دارند. نگاهی متعالی، معرفتشناسانه و مبتنی بر خودشناسی و خداشناسی. شاعرانی چون سنایی، عطار، مولانا، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، صائب و بیدل. این شاعران روزه را صیقلدهنده جسم و جان، پالاینده روح و روان و فرصتی برای تهذیب نفس و خودسازی میدانند.
مولانا از جمله شاعرانی است که بیشترین اشعار را در ستایش ماه مبارک رمضان سروده است. این عارف دل شده نگاهی انفسی به ماه نزول قرآن دارد و در اشعار خود با شوقی زاید الوصف به تماشای جمال و جلال رمضان نشسته است:
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
و یا در غزلی دیگر شور و اشتیاق خود را از حلول ماه مبارک رمضان چنین بیان میکند:
مبارک باد، آمد ماه روزه
رهت خوش باد، ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه
رمضان و «عدالت اجتماعی»
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار(غنی و فقیر) مساوی شوند.» در واقع رمضان مقدمه قیام برای قسط و عدالتگستری است. تمرین «نخوردن» و به دیگران «خوراندن»، چنان که حکیم اوحدی مراغهای میگوید:
روزهدار و به دیگران بخوران
نه مخور روز و شب شکم بدران
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) میخوانیم: «لولا الخبز لما صلینا و لا صمنا و لا ادینا فرائض دیننا: اگر نان نبود، ما نماز نمیخواندیم و روزه نمیگرفتیم و به واجبات دین عمل نمیکردیم». (الحیات، ج 3، ص 98.) از این منظر، میتوان گفت که یکی از کارکردهای اجتماعی «روزه»، زمینهسازی برای ترمیم شکافهای طبقاتی، تحقق جامعه توحیدی و عدالت اجتماعی است. این دقیقهای است که سعدی شیراز نیز در رمضان سرودههای خود به آن پرداخته است:
مُسلم کسی را بُود روزه داشت
که درماندهای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری؟!
رمضان، زمینهساز «ظهور انسان»
ماه رمضان کمک میکند که از سیمای «انسان کاملی» که در وجودمان - به خاطر غفلت از بندگی - در مظلومیت و مهجوریت به سر میبرد، پردهبرداری کنیم. ادب و آداب «بندگی» بیاموزیم و با سر نهادن «بر آستان جانان»، گلبانگ سربلندی سر دهیم:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
رمضان جان و جهان مان را از اسارت دیو و دد آزاد میکند و قلب و روحمان را مسخّر فرشته. در واقع رمضان همان شبچراغ خجستهای است که مولانای ملول از «دیو و دد» در روشنای نور آن به دنبال انسان گم شده درون خویش میگردد. همچنان که «بیدل» میگوید:
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کردهام
آه ازین یوسف که من در پیرهن گم کردهام!
و شبهای قدر، پلکان نردبانی است که روح مان را به احساس آسمان پیوند میزند تا همرکاب «بیداری» به ملاقات خدا برویم، و «عزّت» و«دولت» بگیریم:
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن، تا همه جانت کنند
نگاه رندانه و متفاوت حافظ به رمضان
و اما در میان شاعران، نگاه حافظ به رمضان کمی متفاوتتر و رندانهتراست. حافظ به این ماه مبارک به گونهای دیگر نگاه کرده و تعریفی متکی بر معرفت و بینش دینی به رمضان داشته است. نگاه حافظ به روزه و رمضان، نگاهی رندانه و ناقدانه است. حضرت لسانالغیب به بهانه روزه به نقد رفتار دینی برخی از مسلمانان اسمی و شناسنامهای پرداخته و با لهجهای طنزآمیز نحوه سلوک دینی این گروه از مسلمانان را زیر سؤال برده است .
در دیوان حافظ شش غزل با موضوع رمضان وجود دارد که از این غزلها، چهار غزل فطریه هستند و در استقبال از آمدن عید سعید فطر سروده شدهاند. گاهی عدهای آن دسته از غزلهای حافظ را که در ارتباط با رمضان سروده شدهاند، مطالعه کرده و از حافظ به عنوان فردی رمضانگریز یاد میکنند؛ یعنی از ظاهر و پوسته این اشعار این احساس به آنها دست میدهد؛ اما در واقع حافظ رندی بوده که شاید ظاهر غزلهای او بوی رمضانگریزی داشته؛ اما باطن و مغز این اشعار در ستایش رمضان است. برای مثال حضرت لسان الغیب در غزلی میگوید:
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خم خانه به جوش آمد و می باید خواست
موقع زهد فروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
در واقع باید گفت حافظ در رمضان سرودههایش دکان زهدفروشی را تخطئه کرده و بر مسلمانان دو رو و ریا کاری تاخته است که با سکه دین به دنبال تجارت دنیا هستند. مسلمانانی که میخواهند از نمط اسلام و مسلمانی، کلاهی برای خود ببافند و لا غیر!
حضرت لسان الغیب در غزل دیگری میگوید:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
حافظ از موضع یک دینشناس بصیر و دردآگاه به نقد و آسیبشناسی عالمانه مسلمانی زمان خویش پرداخته و بر سلوک دینی متدینین و متشرعین عصر خویش نقد زده و هدفش چیزی جز اصلاحگری نبوده است؛ اما شاعرانی مانند فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی از موضع یک مسلمان شناسنامهای به نقد عامیانه احکام دینی، رمضان و روزه پرداختهاند که بحث رمضانگریزی در آثار این شاعران تا حدودی جدیتر و پررنگتر است .
از آنجا که حضرت لسان الغیب جان و جهان «روزه» را «راستی و رستگاری» میداند، ما را به هجرت از عالم «صورت» و رسیدن به سرمنزل «سیرت» دعوت میکند. وی روزه بدون «اخلاص» را بدتر از بادهنوشی میداند و انسان را از روزه جسم به روزه جان دعوت میکند. او بر این اعتقاد و باور است که مفهوم روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست؛ بلکه باید جسم و جان همگی روزه باشند و به دنبال معصیت نروند. در نظر حافظ و همه عارفان چنین روزهای صیقل دهنده جان و عامل معراج انسان از خاک به افلاک است.
حافظ همچنین راه نجات و رستگاری انسان مومن را در اعتدال دینی میداند و به همه آدمیان توصیه میکند:
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
نکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
حافظ تظاهر به روزهداری را دامی برای فریب خلق میداند و آن را گناهی بزرگتر و زشتتر از روزهخواری میداند؛ زیرا روزهخوار در نگاه حافظ قصد فریب بندگان را ندارد؛ اما کسی که دکان زهدفروشی و تظاهر به روزهداری باز کرده و قصد فریب دیگران را دارد، از منظر حافظ که دینشناسی بصیر و آگاه است، گناهش سنگینتر از جماعت روزهخوار است.
«رمضانیه»، فصل درخشانی از شعر پارسی
جانِ کلام آن که ماه مبارک رمضان به عنوان یک مناسبت شاخص دینی در ذهن و زبان شاعران متقدم و معاصر حضوری پررنگ و قابل تأمل دارد، و در تاریخ هزار و دویست ساله ادب پارسی اشعار فراوانی با موضوع رمضان سروده شده است که اگر بخواهیم مجموعه این رمضانیهها را گردآوری و چاپ کنیم، چندین مجلد خواهد شد. «رمضان سروده»ها، فصل درخشانی از ادبیات گرانسنگ پارسی است و عصاره و جانمایه آن دعوت به مراقبه و محاسبه، خودشناسی و خداشناسی، و «راستی و رستگاری».
با تبریک حلول ماه مبارک رمضان و به عنوان حُسن ختام، سیرت باشکوه بهار قرآن را در آیینه رمضانیه عمیق و تامل برانگیز مولانا به تماشا مینشینیم:
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
منبع: ایکنا
انتهای پیام