
از توهين افخمي و ميلاني به ملت و امام(ره) تا مستند ظهور
صدای شیعه: قاصد پيامکي فرستاد که "کارگردان ظهور بسيار نزديک است بازداشت شد". دلم ريخت و پريشان شدم. فيلم را ديده ام. آماتور است و پر است از ايراد. معلوم است که هيچ نهاد يا سازمان رسمي يا ارادهي ويژه ي سياسي پشت پرده ندارد. علاوه بر اينکه برخي از دست اندرکارانش را مي شناسم. جوان هايي هستند که در محيط طلبگي از سر احساس تکليف و با نيت خير دست به کار شده اند و احتمالا در خواب هم نمي ديدند که ظرف چند هفته نيروهاي غيبي(!) ميليونها نسخه از کار را تکثير و توزيع کنند و بشوند مساله اول فرهنگي کشور!
کار به صحت و سقم ادعاهايش ندارم که کار علماست هرچند همين حرف ها بارها و بارها در يادداشت ها و منبرها و سيديها و کتاب هاي مختلف به انحاي ديگر گفته شده بود و اين عکس العمل شديد و سخت را برنيانگيخته بود. با اين حال، من هم معتقدم در دوراني که همه چيز کالا مي شود، نبايد مقدس ترين معتقدات ديني برود در سيدي و دست هرکسي بيافتد و نقل محافل شود تا درباره اش مثل نقل و نبات اظهار نظر کنند. اين حرفها درست و غلطش حرفهاي نخبگاني است نه آجيل خورده ريزه ي سر فرشي.
اما بازداشت عواملش واقعا براي من اتفاق تلخي است. به اين فکر ميکنم که بازهم چند جوان متدين بدون پشتوانه سياسي وسط ميدان افتادند و خواستند کاري بکنند... که نفله شدند. مثل همان جوانکهايي که در شيراز بهخاطر اعتراض به زمين خواري بازداشت شدند، مثل طلبه سيرجاني، مثل چندين جوان حزب الهي ديگري که چند روز پيش جلوي کنسولگري عربستان در مشهد بازداشت شدند، مثل جواني که چندي پيش در جلسه سخنراني يکي از مسوولين مملکتي در قم بازداشت شد، مثل احضار کاوه اشتهاردي و مسئول بسيج اميرکبير، مثل خيلي هاي ديگر که فقط بهخاطر دغدغه هاي انقلابي وسط آمدند و اول به به و چه چه شنيدند و دست آخر شدند "جوان خام و افراطي" و ممنوع التصوير شدند يا به دادگاه احضار يا از دانشگاهشان اخراج شدند و...
واقعا اگر قرار است کساني را که به اعتقادات مردم لطمه ميزنند، احساسات عمومي را جريحه دار مي کنند و رفتارهاي فرهنگي توهين آميز داشته اند، بازداشت کنيم الان نبايد تهمينه ميلاني را بهخاطر حرفهاي چند شب پيش او در برنامه هفت و معلم را براي تقدير از آنجلينا جولي و بهروز افخمي را بهخاطر خراب کردن تنها اثر سينمايي راجع به امام(ره) و علي عطشاني را بهخاطر "دموکراسي تو روز روشن" و اصغر فرهادي را بهخاطر درباره الي و جدايي نادر از سيمين و حرفهاي موهن اخيرش در فرانسه و مسوول پخش چندين فيلم امريکايي مخرب در ايام نوروز از تلويزيون جمهوري اسلامي و بهراميان را براي سريال مخرب ساعت شني و... را بازداشت مي کردند؟
و البته اين ليست براي صدها نفر جا دارد از سينماگرهاي غربزده که ميلياردها تومان سرمايه فرهنگي را پاي جشنواره هاي صهيونيستي ريختند تا آقازاده هايي که صبح در ديزين اسکي روي برف دارند و عصر در کيش اسکي روي آب تا بازيکن هاي ميليوني فوتبال که دم به دقيقه در پارتي هاي شبانه رويت مي شوند تا هنرپيشه هايي که سيديهايشان نقل و نبات مجالس خاله زنکي است تا برخي مديران رسانه ملي و مديرمسوولان نشريات زرد وخيلي هاي ديگر که بهجايشان "..." ميگذارم.
کاري به قوه محترم قضائيه ندارم که بهخاطر رشته ام مي دانم با چه مصيبت هايي در مسير اجراي عدالت و حکم خدا مواجه است. با هم سلک هايم در رسانه ها کار دارم که آنجا که بايد حرف بزنند، سکوت مي کنند و باج مي دهند و جاي ديگر مدافع حريم دين و انقلاب مي شوند. ما به اندازه اي که مسوول گفتن برخي حرفها هستيم، به همان اندازه براي نگفتن برخي حرفها هم مسوول هستيم.
مراجع عظام تقليد، پشتوانه هاي اين انقلاب هستند. همين طلبه جواني که اين مستند را ساخته، از شيوه گزارش هايي که به علما داده اند، به شدت گلايه کرده است. نمي دانم چه نيتي بوده است که موجي از تکذيبيه و انکار راه ميافتد و دودي درست مي شود تا به چشمي فرو برود. چرا وقتي وزارت فرهنگ خاتمي فرش از زير پاي سينماي ايران کشيد و کتاب هاي کوئيلو و اوشو رو به اسم کتاب ديني در بازار ريخت، کسي نرفت تا از علما دست خط بگيرد يا به آن بزرگواران گزارش بدهد. چرا وقتي تمام سازوکار حاکميتي دولت اصلاحات در خدمت نهادينه کردن حاکميت دوگانه و به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي و رفتار پلوراليستيک با دين و انقلاب و هضم شدن در نظم نوين جهاني و عقب نشيني از اهداف راهبردي انقلاب اسلامي و... بود، آقايان نمي رفتند تا به علما واقعيات را گزارش بدهند و مردم را روشن کنند.
مي ترسم بيش از اين حرف بزنم و متهم به تشويش اذهان عمومي شوم. علاقهمند به بازداشت کسي نيستم؛ ولي حواسمان باشد که چه کساني لابلاي انبوه داد و قال ها و نگراني ها و بگو مگوها نفله مي شوند. جوان هاي حزب الهي مظلوم هستند، کار به آنجا نرسد که عطاي امر به معروف و نهي از منکر را به لقايش ببخشند و براي تبليغ دين و انقلاب لاقيد شوند و بروند دنبال کار اقتصادي... مثل خيلي از قديميترها!
اين دو فراز از رهبر معظم انقلاب بايد چراغ راه باشد:
«يک مطلب ديگر هم عرض کنم و آن اين است که، در دستگاه قضايى جمهورى اسلامى، بايد براى ضعفا يک نگاه مؤکد و يک عطف نظر ويژه وجود داشته باشد. ترديدى نيست که در مقابل ترازوى عدل، همه يکسانند؛ اما ضعفا غالباً - يا در بسيارى از اوقات - دستشان به ترازودار عدالت نمىرسد و زبان گويا ندارند. خيلى فاصله است بين آن متخلفِ قانوندان که پيچ و خمهاى قانون را مىشناسد؛ مىفهمد از کجا وارد شود، کجا تندروى کُند، کجا کُند روى کند، کجا لبخند بزند، کجا اخم کند، با هرکسى چگونه رفتار کند، کجا را امضا کند و کجا را امضا کند که گير نيفتد؛ با آن انسان ضعيفى که اين پيچ و خمها را بلد نيست. فرق است بين آن کس که توانايى دارد وکيل زبردستى را به استخدام درآورد تا برايش همه جادهها را صاف کند، و کسى که چنين توانايى را ندارد. اينها يکسان نيستند. بله؛ آنجا که بناى ترازو کردن سخن حق و سخن باطل است، همه يکسانند. اگر دزد بر ديوار خانه کسى نردبان بگذارد، شما نگاه نمىکنيد که اين خانه، خانه کيست. خانه هر که باشد، دزد را تعقيب خواهيد کرد. در اين شکى نيست. اما بالضروره، تفاوت است در رعايتى که مسوول و مرجع قضا بايد نسبت به انسان ضعيف بکند:
کوزه بى دسته چو بينى، به دو دستش بردار
مرد بى برگ و نوا را، سبک از جاى مگير
لذا بايد توجه کرد. غالب عناصر مؤمن و حزباللهى و کسانى که در ميدانهاى دفاع از جمهورى اسلامى در خطوط مقدم قرار گرفتند، جزو دسته دومند. چقدر از جوانان خوب و مؤمن و حزباللهى که در حادثهاى دچار شدهاند و حتى گاهى بعضى از مسؤولين جريان قضا هم اعتراف مىکنند و مىگويند «ما مىدانيم که اين بىتقصير است، لکن دست و بالمان بسته است! روال قانونى! آن طرف زرنگ بوده و طورى حرکت کرده که نمىشود به نفع اين مظلوم کارى انجام داد.» جاى استفاده از علم، اينجاست.»
و نیز :
«همه ملت ايران وظيفه دارند که از عناصر فداکار و ايثارگر، قلباً و لساناً متشکر باشند. ما همه زير بار منت اين ايثارگران هستيم. البته غربزدهها و دلدادههاى به اربابان خارجى و کسانى که خواب دوران حکومت طاغوت را مىبينند و دلشان مىخواهد که با امريکا نَرد دوستى ببازند و مثل کشورهاى دستنشانده، دور از نام اسلام و پرچم اسلام، زير بار طواغيت عالم بروند، خوشبختانه در جامعه ما مطرود و دورافتاده و منفورِ مردمند. اينها سعى مىکنند نام پاسدار و نام ارتشى و نام بسيجى و نام جانباز و نام شهيد و نام آزاده و نام ايثارگر را مورد تحقير قرار دهند. وقتى صحبت از ايثارگران مىشود، چهرههايشان درهم مىرود. وقتى صحبت از خانوادههاى شهدا، يا صحبت از نيروهاى بسيجى، يا صحبت از نيروهاى مؤمن حزبالله - که متن عمومى ملت ايرانند - مىشود، اينها چهره درهم مىکشند. در حالى که کشور ايران را همين نيروها حفظ کردند. الان هم همين نيروها حفظ مىکنند. الان هم در هر جبهه و در هر قسمتى، اگر خطرى اين کشور را تهديد کند، آن کسانى حاضرند پا در ميدان بگذارند و فداکارى کنند و از خودگذشتگى نشان دهند، که روحيه ايمانى و روحيه ايثار دارند. آدمهاى خودپرستِ منفعتطلبى که در همه عمرشان، به جز منافع شخصيشان چيز ديگرى را نمىبينند، اينها که از يک کشور دفاع نمىکنند؛ از منافع ملت دفاع نمىکنند. وقتِ جنگ که بشود، جاى اينها خالى است؛ وقتِ خطر که پيش آيد، جاى اينها خالى است؛ وقتى خطرى نيست، زبان اينها دراز است: "سلقوکم باَلسنةٍ حداد"»
رجا نیوز
انتهای پیام